
خطری در نزدیکی(پارت ۱)

سلام برو ادامه
از زبان ماریا(مرینته این ولی اینجا اسمش ماریا هس)
من:شایی(بچه ها شاید بعضی موقعه ها شایلین رو بنویسم شایی برا کم شدن اسم و گفتم که بدونید)تروخدا بزار به خوابم تروخدا🤯🤬😭وگرنه با دست ها خودمم میبندمت به میله یدونه بمب هم میزارم دیگه کارت خلاصه شایی: بین تو بخوایی هم نمیتونی☝🏻😎من:خواهیم دید😑باشه باشه تو شیر حالا هم بزار بخوابم تو سحر خیزی دیگه ما که نیستیم🥲😑😮💨شایی: اتفاقا میخوام شما رو هم مثل خودمم بکنم بیدارشو من:میدونستی اگه الان نزاری بخوابم اون موقعه شب بد جور خوابم میاد دوباره فردا بیدار نمیشم😑😮💨 شایی: عه چرا به فکر خودمم نرسید🥲😐🙄من:ببین شایی:نبینم چی میشه من:چون کوری🤣😑😎😈
بچه ها کافیه بخدا خوابم میاد ساعت ۳ و ربعه و من هنوز بیدارم🤣😐🥲😴و مثل سگ خوابم میاد صبح هم که باید زود بیدار بشم خب دیگه چی انتظار داری